بدانید

متن مرتبط با «من عشق را جور دیگری میدیدم» در سایت بدانید نوشته شده است

من قطعا یک روز کارمند رسمی خواهم شد

  • من که خودم می دانم که از بیگاری خسته کننده ی صبح ها پولی به دستم نمی رسد اما آرزو دارم اگر توانستم از بشقاب های فیروزه ای لاجوردی درآمدی داشته باشم؛با اولین حقوقم یک کفش خوب برای خیابان رفتن،یک کیف شانه ای بزرگ و یک بسته پنچ گیگ بیست هزار تومن بخرم.خدا می داند حس ناب خرج کردن پول و پیامک واریز حقوق به حساب و کارت کشیدن چقدر احساس مقدس! و قشنگی است.امیدوارم خدا نصیب من بفرمایید...الهی آمین... , ...ادامه مطلب

  • غم ناخوش پنهان من

  • وقتی به دختره گفتم اگه واسه فعالیتمون یه وبلاگ هم داشته باشیم خوبه ها؟!! یک طوری گفت دیگه کی وبلاگ می خونه و قدیمی شده  والان تلگرام مد شده که بدجور دلم شکست.انگار یکی زد توی گوشم.اشک توی چشمانم جمع شد.خودم را زدم به آن راه وقتی بعد این همه وقت بهش پیام دادم گغت شما؟؟دلم گرفت.اینکه اینقدر توی روزمره هایش غرق شده است که مرا اصلا یادش نمی آید اما من هنوز هم شب و روز به چشمانش فکر می کنم     , ...ادامه مطلب

  • يك ذهن ناآرام

  • صبح، اول با لاك پاك كن لاكهاي سبز واكليلي ام را پاك كردم. عكسهاي شب حنابندان و عروسي را ريختم توي لبتاپ. گوشي و تبلت را زدم شارژ و پريدم توي حمام. بعدحمام درحالي كه قطره هايي را كه دكترتجويز كرده بود توي چشمم چكاندم؛به همه چيز فكر كردم. به ديشب و پريشب. به اينكه من توي اين دوشب اولين ها را تجربه كردم. اولين عروسي بود كه من همه چيز را بدون آن عينك مزخرف نگاه مي كردم. اولين باربود كه موهاي كم ,ناآرام ...ادامه مطلب

  • شاعرانه ها

  • خب داشتم به اين فكر مي كردم كه، يكي از آرزوهايي كه توي دلم ماند،همين نويسنده وشاعرشدن و كتاب خواندن است،شعر گفتن را خيلي دوست داشتم. مخصوصا قالب مثنوي كه به نظرم خيلي راحت بود و شعر نو. خوب يادم است كه اولين شعري كه گفتم چه بود. حتي پنج  بيتش را هنوز ياد دارم.آن موقع نه ساله بودم. اما خب هميشه يكسري آدم بي فهم دور و برم داشتم كه مسخره ام كنند و باعث شوند قيد كاري را بزنم. شعر دومم را يادم هست. به فاصله ي كمي از شعر اولم بود. اما خيلي بهتر و پخته تر.مصرع اول شعر از ترانه اي بود كه از تلوزيون شنيدم و درباره ي امام زمان كه ديگر هيچ وقت از تلوزيون پخش نشد.بقيه شعر را يادم نمي آمد و مدام آن مصرع را,شاعرانه ...ادامه مطلب

  • بزنم خرمن گیسوی تو را شانه

  • توی این بیست وشش سال عمر نکبتی که از خداگرفتم،تقریبا برای اولین بار است که موهایم را دم اسبی می بندم.خب!همیشه موهایم را کوتاه می کردم یا با کلیپسهای کوچکی بالای سرم می بستم.به خاطر کم پشت بودن موهای کف سرم که به خاطر این مرض لعنتی همیشگی است،آرزوی موهای بلند و پر پشت مثل خیلی آرزوهای دیگر توی دلم ما, ...ادامه مطلب

  • حسرت من شده...

  •  مثلا،مثلا،مثلا!!!!!یکی از روزهای معطروخنک مانده به عید است،هوا ابری باشد وساعت کاری هم تمام شده من توی اتوبوس برگشت به خانه کنارپنجره نشسته باشم،هندزفری را توی گوشم بگذارم و آهنگ"بهاره"احسان خواجه امیری را گوش کنم و همراه اشکی که از چشم چپم چکیده،خاطرات وحسرت های گذشته را هم پاک کنم و به روزهای خوبی که درراه است فکر کنم...., ...ادامه مطلب

  • دنیای این روزای من....

  • از اول بهار تا آخرشهریور صبح ها وعصرها سر تراس خانه،آهنگ گوش می دهم،چای ومیوه وهله هوله می خورم،از اول مهر تا آخر اسفند کنارمیز تحریرواز پشت پنجره به هوای ابری،بارانی کوه و دشت پشت خانه نگاه می کنم یا با دیدن سرسبزی های ترد ونازک روزهای مانده به بهار دلم میگیرد.... پ.ن:آلبوم سی سالگی،احسان خواجه امیری,دنیای این روزای من,دنیای این روزای من داریوش,دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده,دنیای این روزای من دانلود,دنیای این روزای من در کانادا,دنیای این روزای من هم قد,دنیای این روزای من داریوش mp3,دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده,دنياي اين روزاي من دانلود,دنیای این روزای من همرنگ تن پوشم شده ...ادامه مطلب

  • من یه پرنده ام،آرزوردارم....

  • می دانی؟دلم می خواست همین الآن،توی این هوای ابری وبارانی دلچسپ،ازمیز تحریرم که کنج دیوارو زیر پنجره است بالا می رفتم،پنجره راباز می کردم و می پریدم و به جای اینکه با کله به زمین بروم و مغزم روی موزاییک های سرد و دل مرده ی حیاط پخش شود،مثل حضرت عباس صاحب دو بال میشدم.بعدپر میزدم ومی رفتم به جایی که دارالسلام است،نه اندوهی هست و نه دردی ویک زندگی شاد را تجربه می کردم،نه این زندان هارون الرشید که تمامی ندارد...,من یه پرنده ام,من یه پرنده ام آرزو دارم,من یه پرنده ام آرزو دارم دانلود,من یه پرنده ام ایرج,من يه پرنده ام,من یه پرنده ام احسان خواجه امیری,من یه پرنده,من یه پرنده م,من یه پرنده ی غریبم,من یه پرنده ایرج ...ادامه مطلب

  • من عشق را با چشم تو احساس کردم

  • اوایل دوران نوجوانی‌ام دوستی‌های معمول دختر و پسر کمی با الان فرق داشت. تقریبا توی سال‌های دوم راهنمایی تا اواخر اول دبیرستان بیشتر بچه‌های کلاس‌مان با یکی دوست بودند و یا حداقلش این‌که یکی را می‌خواستند. من آن موقع یک دختر خیلی ساده و بی‌دست و پا بودم و اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم. تمام دنیای آن روزهای من چیزهای باارزشی بود که خواسته یا ناخواسته کم‌کم از زندگی‌ام پاک شد. آن روزها «ف» یکی از همکلاسی‌هایم بود که فامیل نزدیکم هم می‌شد، با بغل دستی‌اش در مورد مرجان و یک نفر دیگر که هرچه فکر می‌کنم اسمش را یادم نمی‌آید حرف می‌زدند. این‌که من,من عشق را سرودی,من عشق را جور دیگری میدیدم,من عشق را دوست دارم ولی ...ادامه مطلب

  • شهید پسرک من!

  • مثلا خدمت سربازی ات می افتد جنوب شرق یا شمال غرب با اشرار درگیر می‌شوید یک تیر می خورد به گلوی تو می افتی زمین تمام پیراهنت غرق خون می‌شود دهنت هم خونی ست بالاخره یکی می‌رسد بالای سر تو، سرت را به آغوش می‌گیرد و مدام می گوید «دووم بیار الان بچه ها می‌رسن» اما تو با سر و روی خونین جان می دهی می شوی شهید"مخاطب خاص من" تو و مثلا  دو نفر دیگر را که توی این درگیری شهید شده‌اند می آورند شهرمان من هم برای مراسم می روم با پدرو مادر و خواهرم آنها نمی‌دانند این همان پسری است که من دوستش داشتم برایش دلتنگ می‌شدم و او را مرد رویاهایم می خواستم که با اسبی سفید می آ, ...ادامه مطلب

  • یار مرا می کشد

  • توی بین الحرمین نشسته بودم روی زمین. درجایی که به حرم حضرت سقا نزدیک‌تر بود و گنبد طلای هر دو عشق کاملا معلوم بود. همان‌طور که بهت زده داشتم به دو حرم نگاه می‌کردم یک جوان بور مو طلایی با همسرش نشستند کنار من. به چشم‌های آبی هردوی‌شان خیره شدم و به این فکر کردم که ارباب عاشقانش را از کجاها به سمت خود می‌کشاند. پسر خیلی شمرده و ابتدایی حرف می‌زد تا بفهمم. گفت از انگلیس است. گفت از عزاداری شیعیان در منچستر بی‌تاب شده. گفت که وحشت و خطر عراق و داعش را به جان خریدند. گفت حسین و راهش را دوست دارد. یاد وهب نصرانی افتادم که هیچ‌وقت تا آخر دنیا تمام نمی‌شوند. ,یار مرا چو اشتران باز مهار می کشد ...ادامه مطلب

  • تو را دارم،چه غم دارم....

  • بدون شک تکه ای از وجود تو و شاید همه ی تو در گردنبند استیلی است که به گردن دارم و نام تو رویش حک شده.همان گردنبندی که درسفرپارسال کربلایم در حرم تو  و پدرت،برادر علمدار و فرزندانت تبرک کردم,تو را دارم چه غم دارم,تو را دارم چه غم دارم ابوالفضل علمدارم,تو را دارم چه غم دارم اباالفضل ای علمدارم,تو را دارم چه غم دارم علی فانی,تو را دارم چه غم دارم از علی فانی,تو را دارم چه غم دارم فانی,تو را دارم چه غم دارم ابوالفضل,تو را دارم چه غم دارم متن,تو را دارم چه غم دارم دانلود,تو را دارم چه غم دارم کریمی ...ادامه مطلب

  • دو خواهران !!

  • فامیل بابابزرگم می شدند.شش دختر و سه پسر.بابایشان توی کارخانه کار می کرد.درآمدش خوب بود.اما خب بدبختی او را گرفت.معتاد شد.اخراج شد و خانواده اش به فقر و فلاکت افتادند.بابایشان که عملازمین گیر شد و بعدش هم فوت کرد.پسرها هم که مرد زندگی نبودند و دنبال کارهای بیهوده و شاید آرزوهای دور و دراز.بعد از آن همه سال بدبختی و مصیبت،بالاخره زندگی هم کم کم روی خوش به آنها نشان داد.پسرها سر وسامان گرفتند و دخترها هم ازدواج کردند و از مردان و زندگیشان راضی اند.اما میان آنها دوتایشان زندگی پرتلاشی داشتند: ثریا:دختر بزرگ خانواده بود.متولد1352.وقتی دید که پدرش ناتوان است ,دو خواهران,دوخواهران نهاوند,امامزاده دو خواهران,قله دوخواهران,دریاچه دو خواهران,چشمه دو خواهران,کوه دو خواهران,روستای دو خواهران,هیئت دوخواهران,دانلود فیلم دو خواهران غریب ...ادامه مطلب

  • یک دو راهی سرنوشت ساز!!

  • بی شک یکی از دو راهی!!های زندگی سرگردانی در استفاده ی یکی از گوشی های1100 ،k800i وسامسونگ سریj است.یکی تکنولوژی را به رخت می کشد و دیگری ، سادگی را!, ...ادامه مطلب

  • ماه عزاتو عشقه.....

  • چندسال است که محرم ها این قالب را برای وبلاگم می گذارم.انگار که سرشار از بوی خوب باشد.سرشار از بوی محرم.بوی هیئت.عزاداری ها.مسجد شبهای محرم.نذری،این قالب حتی بوی تو را هم می دهد.بوی محرم آن سالهایی که بودی.پیرهن مشکی تو و حال خوب آن روزها.انگار که عشق توی این قالب ساده که وجود خارجی هم ندارد جریان دارد.امیدوارم خدا به حق حسین(ع) تو را به من برگرداند.,ماه عزاتو عشقه,ارباب خوبم ماه عزاتو عشقه,شعر ارباب خوبم ماه عزاتو عشقه,نوحه ارباب خوبم ماه عزاتو عشقه,متن ارباب خوبم ماه عزاتو عشقه,مداحی ارباب خوبم ماه عزاتو عشقه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها