بدانید

متن مرتبط با «دنیای این روزای من در کانادا» در سایت بدانید نوشته شده است

من قطعا یک روز کارمند رسمی خواهم شد

  • من که خودم می دانم که از بیگاری خسته کننده ی صبح ها پولی به دستم نمی رسد اما آرزو دارم اگر توانستم از بشقاب های فیروزه ای لاجوردی درآمدی داشته باشم؛با اولین حقوقم یک کفش خوب برای خیابان رفتن،یک کیف شانه ای بزرگ و یک بسته پنچ گیگ بیست هزار تومن بخرم.خدا می داند حس ناب خرج کردن پول و پیامک واریز حقوق به حساب و کارت کشیدن چقدر احساس مقدس! و قشنگی است.امیدوارم خدا نصیب من بفرمایید...الهی آمین... , ...ادامه مطلب

  • درد

  • من با همه ی درد جهان ساختم اما با درد تو هرثانیه در حال نبردم تو دورشدی از من و بااین همه یک عمر من  غیرتو حتی به کسی فکر نکردم            , ...ادامه مطلب

  • غم ناخوش پنهان من

  • وقتی به دختره گفتم اگه واسه فعالیتمون یه وبلاگ هم داشته باشیم خوبه ها؟!! یک طوری گفت دیگه کی وبلاگ می خونه و قدیمی شده  والان تلگرام مد شده که بدجور دلم شکست.انگار یکی زد توی گوشم.اشک توی چشمانم جمع شد.خودم را زدم به آن راه وقتی بعد این همه وقت بهش پیام دادم گغت شما؟؟دلم گرفت.اینکه اینقدر توی روزمره هایش غرق شده است که مرا اصلا یادش نمی آید اما من هنوز هم شب و روز به چشمانش فکر می کنم     , ...ادامه مطلب

  • درد تلخ

  • فكر كرده ام،شب وروز،لحظه به لحظه، تلاش کرده ام،به هر دري زده ام به هرانسان و غير انساني رو زده ام براي اين كه از اين شرايط نابود كننده خلاصي پيدا كنم.اما خب نشد.حالا به اين نتيجه رسيده ام كه تلاش كافي است.هرچه كه قرار بوده بشوم؛شده ام.ديگر توي بيست وشش سالگي واقعا رمقي براي شروع دوباره و درس خواندن , ...ادامه مطلب

  • بزنم خرمن گیسوی تو را شانه

  • توی این بیست وشش سال عمر نکبتی که از خداگرفتم،تقریبا برای اولین بار است که موهایم را دم اسبی می بندم.خب!همیشه موهایم را کوتاه می کردم یا با کلیپسهای کوچکی بالای سرم می بستم.به خاطر کم پشت بودن موهای کف سرم که به خاطر این مرض لعنتی همیشگی است،آرزوی موهای بلند و پر پشت مثل خیلی آرزوهای دیگر توی دلم ما, ...ادامه مطلب

  • حسرت من شده...

  •  مثلا،مثلا،مثلا!!!!!یکی از روزهای معطروخنک مانده به عید است،هوا ابری باشد وساعت کاری هم تمام شده من توی اتوبوس برگشت به خانه کنارپنجره نشسته باشم،هندزفری را توی گوشم بگذارم و آهنگ"بهاره"احسان خواجه امیری را گوش کنم و همراه اشکی که از چشم چپم چکیده،خاطرات وحسرت های گذشته را هم پاک کنم و به روزهای خوبی که درراه است فکر کنم...., ...ادامه مطلب

  • حسی که درد دارد

  • می دانی؟حدود دوسال پیش بود،یک روز زمستانی که تو برای همیشه رفتی،بودنت،داشتنت برای همیشه تمام شد.یک روز زمستانی که با وجود ژاکت ضخیم تنم،دندانهایم بهم می خورد،اما به جای برف،باران ریز می بارید.که درراه برگشت به خانه توی یک ون نشسته بودم وبااینکه ازپلک هایم آتش می بارید امااشکم جاری نمی شد.به این فکر می کردم که بعدازاین چه میشود؟که بعداز این همه چیز پوچ است ودرگیر خلع،وقتی که آن آدمی که صرف حضورش،نهایت آرامش دنیا برایت بود را دیگر نداری.با آنکه آن زمستان،بسیار سرد و سخت بود اما نمی دانم چرا من از بهاربعدش تا همین الان یک حس خلاء دارم،حس کم بودن چیزی که تاحالا پر نشد،مثل حس خالی بودن دندان آسیاب توی دهان.می دانی.از آن روزها دوسال گذشته،بعد می شود سه،چهار،پنج سال. ....توی بدبختی ها ودرگیری هایت غرق می شوی،توی روزمرگی ها،تنهایی ها،شبها وروزها و ماه ها و سالها می آیند و می روند.بعد یک دفعه به خودت می آیی و میبینی که ده سال گذشته.یک زن سی وپنج ساله گم شده در روزمرگی که ته قلبش هنوز عشقی روشن است...., ...ادامه مطلب

  • دنیای این روزای من....

  • از اول بهار تا آخرشهریور صبح ها وعصرها سر تراس خانه،آهنگ گوش می دهم،چای ومیوه وهله هوله می خورم،از اول مهر تا آخر اسفند کنارمیز تحریرواز پشت پنجره به هوای ابری،بارانی کوه و دشت پشت خانه نگاه می کنم یا با دیدن سرسبزی های ترد ونازک روزهای مانده به بهار دلم میگیرد.... پ.ن:آلبوم سی سالگی،احسان خواجه امیری,دنیای این روزای من,دنیای این روزای من داریوش,دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده,دنیای این روزای من دانلود,دنیای این روزای من در کانادا,دنیای این روزای من هم قد,دنیای این روزای من داریوش mp3,دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده,دنياي اين روزاي من دانلود,دنیای این روزای من همرنگ تن پوشم شده ...ادامه مطلب

  • من یه پرنده ام،آرزوردارم....

  • می دانی؟دلم می خواست همین الآن،توی این هوای ابری وبارانی دلچسپ،ازمیز تحریرم که کنج دیوارو زیر پنجره است بالا می رفتم،پنجره راباز می کردم و می پریدم و به جای اینکه با کله به زمین بروم و مغزم روی موزاییک های سرد و دل مرده ی حیاط پخش شود،مثل حضرت عباس صاحب دو بال میشدم.بعدپر میزدم ومی رفتم به جایی که دارالسلام است،نه اندوهی هست و نه دردی ویک زندگی شاد را تجربه می کردم،نه این زندان هارون الرشید که تمامی ندارد...,من یه پرنده ام,من یه پرنده ام آرزو دارم,من یه پرنده ام آرزو دارم دانلود,من یه پرنده ام ایرج,من يه پرنده ام,من یه پرنده ام احسان خواجه امیری,من یه پرنده,من یه پرنده م,من یه پرنده ی غریبم,من یه پرنده ایرج ...ادامه مطلب

  • من عشق را با چشم تو احساس کردم

  • اوایل دوران نوجوانی‌ام دوستی‌های معمول دختر و پسر کمی با الان فرق داشت. تقریبا توی سال‌های دوم راهنمایی تا اواخر اول دبیرستان بیشتر بچه‌های کلاس‌مان با یکی دوست بودند و یا حداقلش این‌که یکی را می‌خواستند. من آن موقع یک دختر خیلی ساده و بی‌دست و پا بودم و اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم. تمام دنیای آن روزهای من چیزهای باارزشی بود که خواسته یا ناخواسته کم‌کم از زندگی‌ام پاک شد. آن روزها «ف» یکی از همکلاسی‌هایم بود که فامیل نزدیکم هم می‌شد، با بغل دستی‌اش در مورد مرجان و یک نفر دیگر که هرچه فکر می‌کنم اسمش را یادم نمی‌آید حرف می‌زدند. این‌که من,من عشق را سرودی,من عشق را جور دیگری میدیدم,من عشق را دوست دارم ولی ...ادامه مطلب

  • شهید پسرک من!

  • مثلا خدمت سربازی ات می افتد جنوب شرق یا شمال غرب با اشرار درگیر می‌شوید یک تیر می خورد به گلوی تو می افتی زمین تمام پیراهنت غرق خون می‌شود دهنت هم خونی ست بالاخره یکی می‌رسد بالای سر تو، سرت را به آغوش می‌گیرد و مدام می گوید «دووم بیار الان بچه ها می‌رسن» اما تو با سر و روی خونین جان می دهی می شوی شهید"مخاطب خاص من" تو و مثلا  دو نفر دیگر را که توی این درگیری شهید شده‌اند می آورند شهرمان من هم برای مراسم می روم با پدرو مادر و خواهرم آنها نمی‌دانند این همان پسری است که من دوستش داشتم برایش دلتنگ می‌شدم و او را مرد رویاهایم می خواستم که با اسبی سفید می آ, ...ادامه مطلب

  • چهارشنبه هایی در غربت

  • کلاس چهارشنبه ظهرهایمان که تمام می شود؛همه ی بچه ها می روند خانه اما من مجبورم تا ساعت دو نیم بعد ازظهر برای یک پیشنیاز ت.خ.م.ی و بی ارزش بمانم دانشگاه.بچه ها که می روند بی هوا دلم می گیرد.بعد به جای آنکه بروم سلف و غذای تکراری هرچهارشنبه که تن ماهی و شوید پلو است را بخورم و تا شب دل درد بگیرم می روم بوفه و مثل همیشه آن خانم مهربانه برایم فلافل درست می کند و وقتی لقمه های غذا را با اشتیاق می خورم یاد تو می افتم که آن روز برای جزوه ها الکی علاف شدیم و ناهار گیرمان نیامد تو برایمان فلافل گرفتی و با خنده ی همراه با خجالت کله ات را خاراندی و گفتی ببخشید،غذای دیگ, ...ادامه مطلب

  • من یک حلزون تنبل چاقم!!

  • می دانی؟آنقدر به خانه ماندن وابسته شده ام که دیگر قید همه ی آرزوهایم را زده ام.دیگر برای آزمون دکترا ثبت نام نمی کنم و حسرت کارکردن دریکی از اتاق های پر عشق امور اداری دانشگاه دوره کارشناسی را ریخته ام دور و فقط و فقط دلم می خواهد یک سپرده ای توی بانک داشته باشم که با سودش بتوانم زندگی کارمندی را برای خودم درست کنم.....ای کاش هیچوقت آفریده نمی شدم...هیچوقت...زندگی توی دنیا و نقل و انتقال از آن و به آن خیلی دردناک است...خیلی, ...ادامه مطلب

  • دختری که منم!

  • من دختری شده ام که این ترم هفته ای دو روز باید برود بک شهر دیگر.دختری شده ام که با همه سرد سلام و احوال پرسی می کند و جواب صحبت و سوال های دیگران را با یک لبخند تصنعی و زورکی می دهد و خنده روی لبهای آنان می ماسد.دختری شده ام که تنهایی می رود دانشگاه و تنهایی بر می گردد و اگر اتفاقا با مهسا هم مسیر شد به بهانه کوله پشتی و کیف دستی در صندلی دیگر می نشیند که از او جدا باشد.دختری شده ام که توی خوابگاه با دونفرهمکلاسی اش حرف نمی زند،میوه تعارف نمی کند و سوال نمی پرسد و وقتی شامش را خورد سریع می پرت توی رختخواب.دختری شده ام که توی کلاس بی حوصله و بی حال روی صندلی اش,دختری که منم ...ادامه مطلب

  • در موبایلت هم خبری نیست

  • وقتی نت گوشی ات رو روشن کردی و از شبکه های اجتماعی پیامی نداشتی.بیخودی وارد صفحاتت نشو!اگه خبری بود و کسی یادت بود همون اول گوشیت اطلاع میداد!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها