صبح، اول با لاك پاك كن لاكهاي سبز واكليلي ام را پاك كردم. عكسهاي شب حنابندان و عروسي را ريختم توي لبتاپ. گوشي و تبلت را زدم شارژ و پريدم توي حمام. بعدحمام درحالي كه قطره هايي را كه دكترتجويز كرده بود توي چشمم چكاندم؛به همه چيز فكر كردم. به ديشب و پريشب. به اينكه من توي اين دوشب اولين ها را تجربه كردم. اولين عروسي بود كه من همه چيز را بدون آن عينك مزخرف نگاه مي كردم. اولين باربود كه موهاي كم ,ناآرام ...ادامه مطلب
خب داشتم به اين فكر مي كردم كه، يكي از آرزوهايي كه توي دلم ماند،همين نويسنده وشاعرشدن و كتاب خواندن است،شعر گفتن را خيلي دوست داشتم. مخصوصا قالب مثنوي كه به نظرم خيلي راحت بود و شعر نو. خوب يادم است كه اولين شعري كه گفتم چه بود. حتي پنج بيتش را هنوز ياد دارم.آن موقع نه ساله بودم. اما خب هميشه يكسري آدم بي فهم دور و برم داشتم كه مسخره ام كنند و باعث شوند قيد كاري را بزنم. شعر دومم را يادم هست. به فاصله ي كمي از شعر اولم بود. اما خيلي بهتر و پخته تر.مصرع اول شعر از ترانه اي بود كه از تلوزيون شنيدم و درباره ي امام زمان كه ديگر هيچ وقت از تلوزيون پخش نشد.بقيه شعر را يادم نمي آمد و مدام آن مصرع را,شاعرانه ...ادامه مطلب
توی این بیست وشش سال عمر نکبتی که از خداگرفتم،تقریبا برای اولین بار است که موهایم را دم اسبی می بندم.خب!همیشه موهایم را کوتاه می کردم یا با کلیپسهای کوچکی بالای سرم می بستم.به خاطر کم پشت بودن موهای کف سرم که به خاطر این مرض لعنتی همیشگی است،آرزوی موهای بلند و پر پشت مثل خیلی آرزوهای دیگر توی دلم ما, ...ادامه مطلب
از اول بهار تا آخرشهریور صبح ها وعصرها سر تراس خانه،آهنگ گوش می دهم،چای ومیوه وهله هوله می خورم،از اول مهر تا آخر اسفند کنارمیز تحریرواز پشت پنجره به هوای ابری،بارانی کوه و دشت پشت خانه نگاه می کنم یا با دیدن سرسبزی های ترد ونازک روزهای مانده به بهار دلم میگیرد.... پ.ن:آلبوم سی سالگی،احسان خواجه امیری,دنیای این روزای من,دنیای این روزای من داریوش,دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده,دنیای این روزای من دانلود,دنیای این روزای من در کانادا,دنیای این روزای من هم قد,دنیای این روزای من داریوش mp3,دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده,دنياي اين روزاي من دانلود,دنیای این روزای من همرنگ تن پوشم شده ...ادامه مطلب
یک غروب آشغالی پاییزی است که من کز کرده ام کنج اتاق ودارم به بدبختی های ناتمامم فکر می کنم.به پیشنیازهای قاطی شده ام،به امتحانات پایان ترم و استادان از شمربدترش،به پروپزال ننوشته و تصویب نشده،به پایان نامه ی مانده،به تنهایی،مریضی ها و دردهای لاعلاجم،بی پولی و بیکاری.اینکه نمی دانم چرا برادر "ش" قهر کرده است.به اینکه روزهایم خیلی ت.خ.م.ا.ت.ی.ک دارند سپری میشوند و بی هیچ نتیجه ای.به اینکه همین طور الکی الکی به بیست وشش سالگی رسیده ام بدون هیچ تجربه و لذتی از زندگی،به اینکه فکرشب و روزم شده کارپیدا کردن.به اینکه تنهایی و بدون آن کسی که دوستش داشتی وداری ز,پاییز،تنهایی احسان خواجه امیری,دانلود پاییز،تنهایی,آلبوم پاییز،تنهایی ...ادامه مطلب
گفت :کدوم آیه از قرآن رو همیشه با خودت می خونی و دوست داری؟ من گفتم: ﻳﺎﻟَﻴﺘَﻨﻲ ﻣِﺖُّ ﻗَﺒﻞَ ﻫَﺬﺍﻭَﻛُﻨﺖُ ﻧَﺴﻴَﺎً ﻣَﻨﺴیا کاش پیش از این مرده بودم و نامم به کلی فراموش شده بود سوره مریم.آیه23 اون: :-( :- !!! ,ای کاش,ای کاش با تو میموندم,ای کاش آب بودم,ای کاش آدمی وطنش را,ای کاش می شد,ای کاش بودی,ای کاش فرصتی بود,ای کاش از احلام,ای کاش بمیرم,ای کاش نبود تو دنیا ...ادامه مطلب
اوایل دوران نوجوانیام دوستیهای معمول دختر و پسر کمی با الان فرق داشت. تقریبا توی سالهای دوم راهنمایی تا اواخر اول دبیرستان بیشتر بچههای کلاسمان با یکی دوست بودند و یا حداقلش اینکه یکی را میخواستند. من آن موقع یک دختر خیلی ساده و بیدست و پا بودم و اصلا به این چیزها فکر نمیکردم. تمام دنیای آن روزهای من چیزهای باارزشی بود که خواسته یا ناخواسته کمکم از زندگیام پاک شد. آن روزها «ف» یکی از همکلاسیهایم بود که فامیل نزدیکم هم میشد، با بغل دستیاش در مورد مرجان و یک نفر دیگر که هرچه فکر میکنم اسمش را یادم نمیآید حرف میزدند. اینکه من,من عشق را سرودی,من عشق را جور دیگری میدیدم,من عشق را دوست دارم ولی ...ادامه مطلب
یالَیتَنی مِتُّ قَبلَ هذا وَکُنتُ نَسیَامَّنسیَا کاش پیش از این مرده بودم و نامم به کلی فراموش شده بود سوره مریم.آیه23,ای کاش,ای کاش با تو میموندم,ای کاش آب بودم,ای کاش آدمی وطنش را,ای کاش می شد,ای کاش بودی,ای کاش فرصتی بود,ای کاش از احلام,ای کاش بمیرم,ای کاش نبود تو دنیا ...ادامه مطلب
کلاس چهارشنبه ظهرهایمان که تمام می شود؛همه ی بچه ها می روند خانه اما من مجبورم تا ساعت دو نیم بعد ازظهر برای یک پیشنیاز ت.خ.م.ی و بی ارزش بمانم دانشگاه.بچه ها که می روند بی هوا دلم می گیرد.بعد به جای آنکه بروم سلف و غذای تکراری هرچهارشنبه که تن ماهی و شوید پلو است را بخورم و تا شب دل درد بگیرم می روم بوفه و مثل همیشه آن خانم مهربانه برایم فلافل درست می کند و وقتی لقمه های غذا را با اشتیاق می خورم یاد تو می افتم که آن روز برای جزوه ها الکی علاف شدیم و ناهار گیرمان نیامد تو برایمان فلافل گرفتی و با خنده ی همراه با خجالت کله ات را خاراندی و گفتی ببخشید،غذای دیگ, ...ادامه مطلب
توی بین الحرمین نشسته بودم روی زمین. درجایی که به حرم حضرت سقا نزدیکتر بود و گنبد طلای هر دو عشق کاملا معلوم بود. همانطور که بهت زده داشتم به دو حرم نگاه میکردم یک جوان بور مو طلایی با همسرش نشستند کنار من. به چشمهای آبی هردویشان خیره شدم و به این فکر کردم که ارباب عاشقانش را از کجاها به سمت خود میکشاند. پسر خیلی شمرده و ابتدایی حرف میزد تا بفهمم. گفت از انگلیس است. گفت از عزاداری شیعیان در منچستر بیتاب شده. گفت که وحشت و خطر عراق و داعش را به جان خریدند. گفت حسین و راهش را دوست دارد. یاد وهب نصرانی افتادم که هیچوقت تا آخر دنیا تمام نمیشوند. ,یار مرا چو اشتران باز مهار می کشد ...ادامه مطلب
بدون شک تکه ای از وجود تو و شاید همه ی تو در گردنبند استیلی است که به گردن دارم و نام تو رویش حک شده.همان گردنبندی که درسفرپارسال کربلایم در حرم تو و پدرت،برادر علمدار و فرزندانت تبرک کردم,تو را دارم چه غم دارم,تو را دارم چه غم دارم ابوالفضل علمدارم,تو را دارم چه غم دارم اباالفضل ای علمدارم,تو را دارم چه غم دارم علی فانی,تو را دارم چه غم دارم از علی فانی,تو را دارم چه غم دارم فانی,تو را دارم چه غم دارم ابوالفضل,تو را دارم چه غم دارم متن,تو را دارم چه غم دارم دانلود,تو را دارم چه غم دارم کریمی ...ادامه مطلب
فامیل بابابزرگم می شدند.شش دختر و سه پسر.بابایشان توی کارخانه کار می کرد.درآمدش خوب بود.اما خب بدبختی او را گرفت.معتاد شد.اخراج شد و خانواده اش به فقر و فلاکت افتادند.بابایشان که عملازمین گیر شد و بعدش هم فوت کرد.پسرها هم که مرد زندگی نبودند و دنبال کارهای بیهوده و شاید آرزوهای دور و دراز.بعد از آن همه سال بدبختی و مصیبت،بالاخره زندگی هم کم کم روی خوش به آنها نشان داد.پسرها سر وسامان گرفتند و دخترها هم ازدواج کردند و از مردان و زندگیشان راضی اند.اما میان آنها دوتایشان زندگی پرتلاشی داشتند: ثریا:دختر بزرگ خانواده بود.متولد1352.وقتی دید که پدرش ناتوان است ,دو خواهران,دوخواهران نهاوند,امامزاده دو خواهران,قله دوخواهران,دریاچه دو خواهران,چشمه دو خواهران,کوه دو خواهران,روستای دو خواهران,هیئت دوخواهران,دانلود فیلم دو خواهران غریب ...ادامه مطلب
بی شک یکی از دو راهی!!های زندگی سرگردانی در استفاده ی یکی از گوشی های1100 ،k800i وسامسونگ سریj است.یکی تکنولوژی را به رخت می کشد و دیگری ، سادگی را!, ...ادامه مطلب
می دانی؟من اصلا زن خوبی نمی شوم.نه برای تو و نه برای هیچ مرد دیگری.همان بهتر که نشد به هم برسیم.اصلا دیگر مهم نیست،گور بابای زن عموی هرزه و عمه های حرامی ام ،مهم نیست که آنها بخت و دهانمان را بستند و جادویمان کردند.فقط می دانی چیست؟من خیلی دلم می خواهد یک بار دیگر به صورت معصوم تو نگاه کنم،صدای آرام و مهربانت را بشنوم و به قول احسان جان خواجه امیری "آن سر و سیما و آن بالای رعنا را ببینم"آخر خیلی دلم برایت تنگ شده است,آرزو دارم که مرگت را ببینم,آرزو دارم که باز آن روی,آرزو دارم که,آرزو دارم که مرگت را ببینم+دانلود,آرزو دارم که باز,آرزو دارم که خورشید رهایت نکند,ارزو دارم که مرگت را ببینم,آرزو دارم كه مرگت را ببينم+ستار,من آرزو دارم که ...ادامه مطلب
چقدر دلم می خواهد بروم توی بیمارستان سر خیابانمان پیش دختر دایی مهربان پرستارم.او هم مثل همیشه حالم را بفهمد.روی تخت دراز بکشم و او ماسک اکسیژن را بگذارد روی دهانم و از من بخواهد آرام باشم یکی از سیم های مانیتورینگ را به قلبم بچسباند تا حال قلبم را ببیند.بینی و دهان و ریه هایم پر از اکسیژن شود و من زیر هجمه آن همه هوا آرام آرام از هوش بروم.بعد یک دفعه خیلی بی دلیل قلبم از تپش بایستد و مانیتورینگ هشدار دهد.دختردایی ام وحشت زده صدایم بزند.تکانم بدهد.دکترها و پرستارها بیایند ماساژقلبی و شوک و اکسیژن بدهند،اما من دیگر برنگردم.من که برای چند لحظه آرامش آمده,آرامش ابدی,آرامش ابدي,وبلاگ آرامش ابدی,دانلود کتاب آرامش ابدی,رسیدن به آرامش ابدی,کتاب آرامش ابدی ...ادامه مطلب