بدانید

متن مرتبط با «برای آخرین بار مرا ببوس» در سایت بدانید نوشته شده است

دوباره دلتنگتم،عزیزم....

  • نمی دانم چرا توی این پاییز سخت و دلگیر،یادآن دوشنبه وسه شنبه ی غم انگیز افتادم،دوشنبه ای که تو بعدازدوهفته غیبت سیاه پوش،داغدار،اما آرام و نورانی وشاید درنظر من باشکوه، آمدی سرکلاس،که خیلی آرام داشتی با خانم میم صحبت می کردی و اتفاق را به او می گفتی،که دوستت تمام ساعت کلاس را برگشته بود و داشت به تو و آرام بودنت خیره خیره نگاه می کرد،به فردایش،آن سه شنبه ای که تو دیرتراز همیشه،خیس وباران زده با موهایی پریشان و صورتی که زیرنور مهتابی های کلاس در یک روز ابری می درخشید سرکلاس آمدی،که آن روز بی نهایت خواستنی ومظلوم شده بودی که استاد "ح" با همه ی سختگیری ,دوباره دلتنگتم عزیزم ...ادامه مطلب

  • یار مرا می کشد

  • توی بین الحرمین نشسته بودم روی زمین. درجایی که به حرم حضرت سقا نزدیک‌تر بود و گنبد طلای هر دو عشق کاملا معلوم بود. همان‌طور که بهت زده داشتم به دو حرم نگاه می‌کردم یک جوان بور مو طلایی با همسرش نشستند کنار من. به چشم‌های آبی هردوی‌شان خیره شدم و به این فکر کردم که ارباب عاشقانش را از کجاها به سمت خود می‌کشاند. پسر خیلی شمرده و ابتدایی حرف می‌زد تا بفهمم. گفت از انگلیس است. گفت از عزاداری شیعیان در منچستر بی‌تاب شده. گفت که وحشت و خطر عراق و داعش را به جان خریدند. گفت حسین و راهش را دوست دارد. یاد وهب نصرانی افتادم که هیچ‌وقت تا آخر دنیا تمام نمی‌شوند. ,یار مرا چو اشتران باز مهار می کشد ...ادامه مطلب

  • برای آدمهای شکم سیر!

  • برای یک مسئله رفته بودم پیش کارشناس.بعد خانمه بهم گفت پیاده روی می کنی؟گفتم:قبلا انجام می دادم اما الان درگیر درس و بدبختی هایی که تو زندگیمه هستم.بعد با یک نگاه و لحن عاقل اندر سفیه گفت:می دونی؟حالا که آخرین مراجعه کننده ای بذار برات بگم.من از ساعت7صبح تا3 بعدازظهر بیمارستانم.بعد از اون یک ساعت میرم خونه.دوش می گیرم و یک استراحت کوتاه.بعدساعت چهار و نیم میرم مطلب یا درمانگاه ساعت تا ساعت هفت شب اونجام.بعد می رم خونه بابچه ام بازی می کنم.شام درست می کنم و دوساعت از تردمیل استفاده می کنم!نگو نمیشه،نگو وقت نمی کنم.باید بخوای و تلاش کنی.دلم می خواست همانجا , ...ادامه مطلب

  • عیدت مبارک!پسرک!

  • عید غدیر شاید برای همه روز جشن و شادی باشد اما مطمئنا برای تو فقط و فقط یاد آور روز در گذشت پدرت است و برای من یاد آور آخرین روزهای بودن توست, ...ادامه مطلب

  • بیا برگرد دوباره!

  • تو را به همان امام حسین که دوستش داشتی قسم ات می دهم که محرم امسال برگرد پیش خودم.با همان قامت محرمی و همان صورت ته ریش دار معصوم,عشق من بیا برگرد دوباره,دانلود آهنگ بیا برگرد دوباره ...ادامه مطلب

  • برای آخرین بار

  • توی رادیوی تاکسی احسان خواجه امیری داشت می خواند:من گذشتم از تبی که تو رو توو خونم ببینم...راضیم به این که گاهی تو رو می تونم ببینم...بعد من که سرم را چسبانده بودم به شیشه و بی هدف خیابان ها و درخت ها را نگاه می کردم به این فکر کردم که شاید واقعا من زن زندگی نیستم.نه برای تو و نه برای هیچکس دیگری.نمی دانم شاید این هم اثرات جادوها و بخت بستن ها و دهن بستن های عمه های حرامی ام باشد نمی دانم.حالا فقط ترجیح می دهم برای خودم زندگی کنم و به فکر خودم باشم.برای همین است که اینقدر مصرانه و پیگیر دنبال کار می گردم.اما خب از این ها هم که بگذریم.بودنت،همین صرف بودنت آرامش,برای آخرین بار,برای آخرین بار احسان خواجه امیری,برای آخرین بار خدا کنه بباره,برای آخرین بار سریال,برای آخرین بار دانلود اهنگ,برای آخرین بار بازیگران,برای آخرین بار دانلود,برای آخرین بار متن,برای آخرین بار مرا ببوس,آهنگ برای آخرین بار ...ادامه مطلب

  • مرا ازقفس آزاد کنید

  • مثل پرنده ای هستم که در قفس گیر افتاده و هم نوعانش را بر گنبد فیروزه ای مسجد جامع شهر،خوشحال و خرم می بیند و آتش می گیرد.خودم را به این قفس لعنتی می کوبم.یا راه فراری پیدا می کنم و من هم مثل بقیه هم نوعانم به سوی گنبد فیروزه ای پر می کشم.یااینکه می میرم و صاحب قفس جنازه ام را توی باغچه یا سطل آشغال می اندازد.به هر حال هر دو راه از زندگی نکبت بار توی قفس خیلی خیلی بهتر است.,مرا از قفس آزاد کنید,من نگویم مرا از قفس آزاد کنید,من نگویم ک مرا از قفس آزاد کنید,من نگوییم که مرا از قفس آزاد کنید,من نگویم که مرا ازقفس آزاد کنید,من نمیگویم که مرا از قفس آزاد کنید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها