بدانید

متن مرتبط با «ای کاش می شد» در سایت بدانید نوشته شده است

وبلاگی که شبیه آن بهشت گم شده است

  • وبلاگی که شبیه آن بهشت گم شده است هدر و حال و هوای وبلاگم بدون آنکه شباهتی داشته مانند بالای کلاس 221 است مانند همان تخته های گچی همان میز استاد و به قول بچه ها استاد دونی!همان سکوی پایین تخته ها و شبیه همان بوفه ی غول پیکری که هیچوقت نفهمیدیم که چرا آنجا گوشه کلاس جا خوش کرده و اصلا به چه دردی می خورد.چه شباهت غریب و آزار دهنده ای برای من دارد.بقیه ی نوشته های وبلاگ هم همه ی دانشجوها و همه ی صندلی های کلاس هستند اگر بگردید می توانید منه عاشق که همیشه سمت چپ کلاس می نشستم و "او"ی شمر را که مغرور و مذهبی بود و طرف دیگر می نشست به راحتی پیدا کنید.دلم برایش تنگ شده...خیلی دلم برایش تنگ شده...خیلی...خیلی..          , ...ادامه مطلب

  • من قطعا یک روز کارمند رسمی خواهم شد

  • من که خودم می دانم که از بیگاری خسته کننده ی صبح ها پولی به دستم نمی رسد اما آرزو دارم اگر توانستم از بشقاب های فیروزه ای لاجوردی درآمدی داشته باشم؛با اولین حقوقم یک کفش خوب برای خیابان رفتن،یک کیف شانه ای بزرگ و یک بسته پنچ گیگ بیست هزار تومن بخرم.خدا می داند حس ناب خرج کردن پول و پیامک واریز حقوق به حساب و کارت کشیدن چقدر احساس مقدس! و قشنگی است.امیدوارم خدا نصیب من بفرمایید...الهی آمین... , ...ادامه مطلب

  • تمام می شود...اما خیلی سخت

  •  خوبی دنیا این است که بالاخره یک روز تمام می شود.هم برای من که دارم گوشه اتاقم می پوسم و از سربیکاری و بی پولی و بدبختی و تنهایی روزی چند ساعت با تبلتم king بازی می کنم.امیدی به زندگی ام ندارم.هم تو که دکتری بیست و هشت ساله ای و ماهانه یازده میلیون تومن درآمد داری و الان در تور یک ماهه ی مالزی سنگاپور چین خوش می گذرانی به این فکر می کنی که به خواستگاری دکتر داروساز که بابایش کارخانه دار معروف است جواب بدهی یا دکتر جراح که بابایش از کله گنده های نظام است.            , ...ادامه مطلب

  • حسرت من شده...

  •  مثلا،مثلا،مثلا!!!!!یکی از روزهای معطروخنک مانده به عید است،هوا ابری باشد وساعت کاری هم تمام شده من توی اتوبوس برگشت به خانه کنارپنجره نشسته باشم،هندزفری را توی گوشم بگذارم و آهنگ"بهاره"احسان خواجه امیری را گوش کنم و همراه اشکی که از چشم چپم چکیده،خاطرات وحسرت های گذشته را هم پاک کنم و به روزهای خوبی که درراه است فکر کنم...., ...ادامه مطلب

  • دنیای این روزای من....

  • از اول بهار تا آخرشهریور صبح ها وعصرها سر تراس خانه،آهنگ گوش می دهم،چای ومیوه وهله هوله می خورم،از اول مهر تا آخر اسفند کنارمیز تحریرواز پشت پنجره به هوای ابری،بارانی کوه و دشت پشت خانه نگاه می کنم یا با دیدن سرسبزی های ترد ونازک روزهای مانده به بهار دلم میگیرد.... پ.ن:آلبوم سی سالگی،احسان خواجه امیری,دنیای این روزای من,دنیای این روزای من داریوش,دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده,دنیای این روزای من دانلود,دنیای این روزای من در کانادا,دنیای این روزای من هم قد,دنیای این روزای من داریوش mp3,دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده,دنياي اين روزاي من دانلود,دنیای این روزای من همرنگ تن پوشم شده ...ادامه مطلب

  • پاییز،تنهایی

  • یک غروب آشغالی پاییزی است که من کز کرده ام کنج اتاق ودارم به بدبختی های ناتمامم فکر می کنم.به پیشنیازهای قاطی شده ام،به امتحانات پایان ترم و استادان از شمربدترش،به پروپزال ننوشته و تصویب نشده،به پایان نامه ی مانده،به تنهایی،مریضی ها و دردهای لاعلاجم،بی پولی و بیکاری.اینکه نمی دانم چرا برادر "ش" قهر کرده است.به اینکه روزهایم خیلی ت.خ.م.ا.ت.ی.ک دارند سپری میشوند و بی هیچ نتیجه ای.به اینکه همین طور الکی الکی به بیست وشش سالگی رسیده ام بدون هیچ تجربه و لذتی از زندگی،به اینکه فکرشب و روزم شده کارپیدا کردن.به اینکه تنهایی و بدون آن کسی که دوستش داشتی وداری ز,پاییز،تنهایی احسان خواجه امیری,دانلود پاییز،تنهایی,آلبوم پاییز،تنهایی ...ادامه مطلب

  • ای کاش....

  • گفت :کدوم آیه از قرآن رو همیشه با خودت می خونی و دوست داری؟ من گفتم: ﻳﺎﻟَﻴﺘَﻨﻲ ﻣِﺖُّ ﻗَﺒﻞَ ﻫَﺬﺍﻭَﻛُﻨﺖُ ﻧَﺴﻴَﺎً ﻣَﻨﺴیا کاش پیش از این مرده بودم و نامم به کلی فراموش شده بود سوره مریم.آیه23 اون:      :-( :-  !!! ,ای کاش,ای کاش با تو میموندم,ای کاش آب بودم,ای کاش آدمی وطنش را,ای کاش می شد,ای کاش بودی,ای کاش فرصتی بود,ای کاش از احلام,ای کاش بمیرم,ای کاش نبود تو دنیا ...ادامه مطلب

  • ای کاش...

  • یالَیتَنی مِتُّ قَبلَ هذا وَکُنتُ نَسیَامَّنسیَا کاش پیش از این مرده بودم و نامم به کلی فراموش شده بود   سوره مریم.آیه23,ای کاش,ای کاش با تو میموندم,ای کاش آب بودم,ای کاش آدمی وطنش را,ای کاش می شد,ای کاش بودی,ای کاش فرصتی بود,ای کاش از احلام,ای کاش بمیرم,ای کاش نبود تو دنیا ...ادامه مطلب

  • چهارشنبه هایی در غربت

  • کلاس چهارشنبه ظهرهایمان که تمام می شود؛همه ی بچه ها می روند خانه اما من مجبورم تا ساعت دو نیم بعد ازظهر برای یک پیشنیاز ت.خ.م.ی و بی ارزش بمانم دانشگاه.بچه ها که می روند بی هوا دلم می گیرد.بعد به جای آنکه بروم سلف و غذای تکراری هرچهارشنبه که تن ماهی و شوید پلو است را بخورم و تا شب دل درد بگیرم می روم بوفه و مثل همیشه آن خانم مهربانه برایم فلافل درست می کند و وقتی لقمه های غذا را با اشتیاق می خورم یاد تو می افتم که آن روز برای جزوه ها الکی علاف شدیم و ناهار گیرمان نیامد تو برایمان فلافل گرفتی و با خنده ی همراه با خجالت کله ات را خاراندی و گفتی ببخشید،غذای دیگ, ...ادامه مطلب

  • یار مرا می کشد

  • توی بین الحرمین نشسته بودم روی زمین. درجایی که به حرم حضرت سقا نزدیک‌تر بود و گنبد طلای هر دو عشق کاملا معلوم بود. همان‌طور که بهت زده داشتم به دو حرم نگاه می‌کردم یک جوان بور مو طلایی با همسرش نشستند کنار من. به چشم‌های آبی هردوی‌شان خیره شدم و به این فکر کردم که ارباب عاشقانش را از کجاها به سمت خود می‌کشاند. پسر خیلی شمرده و ابتدایی حرف می‌زد تا بفهمم. گفت از انگلیس است. گفت از عزاداری شیعیان در منچستر بی‌تاب شده. گفت که وحشت و خطر عراق و داعش را به جان خریدند. گفت حسین و راهش را دوست دارد. یاد وهب نصرانی افتادم که هیچ‌وقت تا آخر دنیا تمام نمی‌شوند. ,یار مرا چو اشتران باز مهار می کشد ...ادامه مطلب

  • در موبایلت هم خبری نیست

  • وقتی نت گوشی ات رو روشن کردی و از شبکه های اجتماعی پیامی نداشتی.بیخودی وارد صفحاتت نشو!اگه خبری بود و کسی یادت بود همون اول گوشیت اطلاع میداد!, ...ادامه مطلب

  • هرچه که شد

  • دیگر نمی جنگم برای هیچ چیز!دیگر ناراحت نمی شوم از هیچ چیز.دیگر برایم مهم نیست؛هیچ کسی!زندگی را سرسری و ت.خ.م.ی گرفته ام و بنایش را گذاشتم بر"هرچه پیش آید.....", ...ادامه مطلب

  • برای آدمهای شکم سیر!

  • برای یک مسئله رفته بودم پیش کارشناس.بعد خانمه بهم گفت پیاده روی می کنی؟گفتم:قبلا انجام می دادم اما الان درگیر درس و بدبختی هایی که تو زندگیمه هستم.بعد با یک نگاه و لحن عاقل اندر سفیه گفت:می دونی؟حالا که آخرین مراجعه کننده ای بذار برات بگم.من از ساعت7صبح تا3 بعدازظهر بیمارستانم.بعد از اون یک ساعت میرم خونه.دوش می گیرم و یک استراحت کوتاه.بعدساعت چهار و نیم میرم مطلب یا درمانگاه ساعت تا ساعت هفت شب اونجام.بعد می رم خونه بابچه ام بازی می کنم.شام درست می کنم و دوساعت از تردمیل استفاده می کنم!نگو نمیشه،نگو وقت نمی کنم.باید بخوای و تلاش کنی.دلم می خواست همانجا , ...ادامه مطلب

  • اَبَر رایانه ی من در راه است!

  • خیلی وقت ها پیش آمده است که یک چیزی مد شود،مثل کامپیوتر،موبایل،گوشی لمسی،تبلت،کفش تابستانی،پلی استیشن و خیلی چیزهای دیگر.آن موقع که SEGA مد شده بود خوب یادم است.خیلی ها خریدند.اما ما نخریدیم.نداشتنش حسی بود شبیه حسرت وسر خوردگی و گاها طعنه به اینکه هی فلانی!شما از ما پایین تر هستید که SEGA نداریدو از این دست کل کل ها و باکلاس بازی های بعضی های توی دوران کودکی.چند مدت به همین شکل گذشت اما خب همینطور هم نماند.کامپیوتر آمد.ما اول از همه ی فامیل و آشنا ها کامپیوتر خریدیم.شدیم کله گنده شدیم با کلاس.حالا نوبت ما بود فیس بدهیم.پز بدهیم و ذوف کنیم.همان کامپیوتر با,ابر رایانه ی ایران,ابر رایانه ای به نام انسان ...ادامه مطلب

  • من عاشقش شدم!

  • کاش بابای خدابیامرزت از تو با معرفت تر باشد.اینکه به هم برسیم.می دانی؟ روز آخر که رفتی من گریه کنان به روح پدرت التماس کردم که هی!فلانیه خدابیامرز!که من حتی اسمت را بلد نیستم و فقط فامیلت را می دانم!تو را به خدا کاری کن که ما به هم برسیم.آخر می دانی چیست؟من عاشق پسرت شدم! ,من عاشقش شدم گلاره شیبانی,من عاشقش شدم عاشق کوه یخی,من عاشقش شدم گلاره,من عاشقش شدم,من عاشقش شدم - گلاره شيبانی,من عاشقش شدم از گلاره,من عاشقش شدم گلاره شیبانی دانلود,من عاشقش شدم گلاره شيباني,دانلود من عاشقت شدم,من عاشقش شدم گلاره شیبانی متن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها