بدانید

متن مرتبط با «خاطره های جالب» در سایت بدانید نوشته شده است

پاییز،تنهایی

  • یک غروب آشغالی پاییزی است که من کز کرده ام کنج اتاق ودارم به بدبختی های ناتمامم فکر می کنم.به پیشنیازهای قاطی شده ام،به امتحانات پایان ترم و استادان از شمربدترش،به پروپزال ننوشته و تصویب نشده،به پایان نامه ی مانده،به تنهایی،مریضی ها و دردهای لاعلاجم،بی پولی و بیکاری.اینکه نمی دانم چرا برادر "ش" قهر کرده است.به اینکه روزهایم خیلی ت.خ.م.ا.ت.ی.ک دارند سپری میشوند و بی هیچ نتیجه ای.به اینکه همین طور الکی الکی به بیست وشش سالگی رسیده ام بدون هیچ تجربه و لذتی از زندگی،به اینکه فکرشب و روزم شده کارپیدا کردن.به اینکه تنهایی و بدون آن کسی که دوستش داشتی وداری ز,پاییز،تنهایی احسان خواجه امیری,دانلود پاییز،تنهایی,آلبوم پاییز،تنهایی ...ادامه مطلب

  • مثل یه خاطره از فردا بود

  • می دانی؟ من دختری هستم که توی هرشرایط و هر موقعیتی که باشم،تا ابد در ذهنم می ماند که توی این دنیایی که بر من گذشت،در کسری از زمان،یک نفر بود که با گنجی نامعلوم در وجودش،مرا عاشق خودش کرد اما من هرچقدر تلاش کردم نتوانستم به او برسم و او را از آن خود کنم.حتی اگر خدای ناکرده به سن صد سالگی هم برسم،خاطره ی خوب بودنش را همیشه در  قلبم نگه می دارم.درست مثل خاطره ی نادیده ای که همه ی ما انسان ها از بهشت داریم.,خاطره مثل یه پیچک می پیچه,خاطره مثل یه پیچک,خاطره مثل يه پيچك ...ادامه مطلب

  • چهارشنبه هایی در غربت

  • کلاس چهارشنبه ظهرهایمان که تمام می شود؛همه ی بچه ها می روند خانه اما من مجبورم تا ساعت دو نیم بعد ازظهر برای یک پیشنیاز ت.خ.م.ی و بی ارزش بمانم دانشگاه.بچه ها که می روند بی هوا دلم می گیرد.بعد به جای آنکه بروم سلف و غذای تکراری هرچهارشنبه که تن ماهی و شوید پلو است را بخورم و تا شب دل درد بگیرم می روم بوفه و مثل همیشه آن خانم مهربانه برایم فلافل درست می کند و وقتی لقمه های غذا را با اشتیاق می خورم یاد تو می افتم که آن روز برای جزوه ها الکی علاف شدیم و ناهار گیرمان نیامد تو برایمان فلافل گرفتی و با خنده ی همراه با خجالت کله ات را خاراندی و گفتی ببخشید،غذای دیگ, ...ادامه مطلب

  • برای آدمهای شکم سیر!

  • برای یک مسئله رفته بودم پیش کارشناس.بعد خانمه بهم گفت پیاده روی می کنی؟گفتم:قبلا انجام می دادم اما الان درگیر درس و بدبختی هایی که تو زندگیمه هستم.بعد با یک نگاه و لحن عاقل اندر سفیه گفت:می دونی؟حالا که آخرین مراجعه کننده ای بذار برات بگم.من از ساعت7صبح تا3 بعدازظهر بیمارستانم.بعد از اون یک ساعت میرم خونه.دوش می گیرم و یک استراحت کوتاه.بعدساعت چهار و نیم میرم مطلب یا درمانگاه ساعت تا ساعت هفت شب اونجام.بعد می رم خونه بابچه ام بازی می کنم.شام درست می کنم و دوساعت از تردمیل استفاده می کنم!نگو نمیشه،نگو وقت نمی کنم.باید بخوای و تلاش کنی.دلم می خواست همانجا , ...ادامه مطلب

  • گور به گوری های عاشقانه

  • توی روح پدر و مادر کسانی که پول اینترنت باکیفیت را ازآدم می گیرند،اما سرعتش از دیال آپ هم کمتر است.باید چنین والدینی را که چنین فرزندانی  به دامن جامعه می سپارند مورد عنایت شدید!! قرار داد., ...ادامه مطلب

  • خاطره ها

  • اگر عکس ها و فیلم ها نباشند،آدم اتفاق های خوب معدودی را که برایش رخ داده را باور نمی کند.درست مثل کربلا رفتنم و هفت ترم بودن تو!,خاطره ها,خاطره ها چت,خاطره ها 25band,خاطره ها میماند,خاطره های خنده دار,خاطره های عاشقانه,خاطره ها مرتضی پاشایی,خاطره های جالب,خاطره ها مرتضي پاشايي,خاطره ها محسن ابراهیم زاده ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها